چرا پروژه «عادیسازی» ظریف ناکام ماند؟ / «غمگینترین روز» آقای وزیر
تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۱۰۲۳۲
محمدجواد ظریف میخواست در کسوت وزیر امور خارجه پروژه عادی کردن روابط بینالمللی را به ایستگاه واشنگتن برساند و دروازه ورود به این مرحله را حل بحران هستهای میدانست. همه این امیدها اما با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر ۲۰۱۶ کمرنگ شد و در نهایت هشتم می (۱۸ اردیبهشت) از برجام خارج شد.
۱۸ اردیبهشت ۹۷ بود و سرانجام اتفاقی که یک سال پیش از آن پیشبینی میشد، محقق شد.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ظریف دروازه ورود به این مرحله را حل بحران هستهای میدانست؛ به همین دلیل هم بلافاصله پس از آغاز رسمی دولت اعتدال رایزنیها و مذاکرات برای حل بنبست هستهای آغاز شد و سرانجام این تلاشها در ۲۳ تیر ۱۳۹۴ به ثمر نشست؛ اما همانقدر که محافظهکاران ایرانی از انعقاد این توافق ناخشنود بودند، ظریف و یارانش در پوست خود نمیگنجیدند؛ چون گام اول با موفقیت برداشته شده بود و همین، دلیلی بود که روزنههای امید نسبت به تداوم این پروژه بوجود آید.یکی از این نشانههای امید، در سخنرانی نوروزی روحانی در بهار ۱۳۹۵ نمایان شد؛ آنجا که رئیسجمهور وقت ایران از ضرورت برجام ۲ و ۳ یاد کرد. دیگر در آن زمان کاملا عیان شد که هدف غایی مغز متفکر دیپلماسی دولت چیست: نزدیک شدن بیش از پیش به واشنگتن و نتیجه طبیعی آن خروج ایران از وضعیت غیرعادی در نظام بینالملل.
شوک انتخاباتی
همه این امیدها اما با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر ۲۰۱۶ کمرنگ شد. احتمالا ظریف پس از این شوک انتخاباتی که نهتنها ایران را متاثر کرد بلکه جهان را نیز به لرزه انداخت، در پشت پرده تلاشهایی را انجام داد تا از همان زمان آغاز دوران انتقالی وارد چانهزنی با تیم ترامپ شود و رئیس جدید ساکن کاخ سفید قانع شود که تداوم برجام منافع مشترک و دوجانبهای خواهد داشت؛ اما به نظر میرسد همه این راهها نه از زمان اعلام پیروزی مرد مو نارنجی بلکه در ماههای پایانی دولت اوباما مسدود شده بود و ظریف تنها باید در انتظار مینشست که آنچه نباید اتفاق بیفتد، سرانجام رخ دهد و آن، چیزی نبود جز پایان زودهنگام برجام.عمر کوتاه برجام
حیات برجام آنچنان کوتاه بود که دوره اجرایی آن تقریبا برابر است با زمان پروسه مذاکرات احیای برجام در دوره بایدن؛ اما پرسش این است که چرا پروژه ظریف و همراهانش ناکام ماند؟ رجوع به علم سیاست و برخی تئوریهای آن شاید گرهگشای این معما باشد. در علم سیاست یک بحث مهم نظری وجود دارد تحت عنوان «ساختار - کارگزار» که یا از طریق منازعه و تعارض میان این دو تعریف میشود یا در قالب نقش همگرایانه این دو مؤلفه. به نظر میرسد در ماجرای پایان زودهنگام برجام هم تعارضات میان این دو سطح دیده میشود و هم تعارض و مجادلات در بعد همسطح.اگر بخواهیم مساله را کمی روشنتر و مصداقیتر توضیح دهیم، توجه به این منازعات بسیار حائز اهمیت است. اولین سطح منازعه میان ساختار - کارگزار به سیاست داخلی ایران مرتبط میشود. در این بُعد، میان آنچه ظریف میاندیشید و آنچه سیاست در سطوح تصمیمسازی بود، ناسازگاری وجود داشت.ساختار به برجام بهمثابه یک توافق تاکتیکی مینگریست و نه تکهای از پازل عادی کردن روابط ایران و غرب. از همین رو بلافاصله پس از برجام محدودیتهایی برای تدوام استراژی دلخواه ظریف و تیمش اعمال شد.سطح دوم منازعه در آمریکا وجود داشت و به نوعی منازعه در سطح کارگزاران را به نمایش میگذاشت و از همین رو عدم اجماع میان نخبگان در قدرت را در مورد برنامه جامع اقدام مشترک به نمایش میگذاشت.
برجام در دام منازعات جناحی
سرانجام این منازعه باعث شد که برجام در دام منازعات جناحی در آمریکا بیفتد و از ارزش و اعتبار این توافق کاسته شود؛ اما منازعه در سطح سوم میان ساختار سیاسی در آمریکا و ساختار تصمیمگیری در ایران بود. نگاه ساختاری در واشنگتن بر این پایه قرار داشت که برجام میتواند به دومینوی همکاری میان تهران و واشنگتن منجر شود و معمای چهاردههای ایران در سیاست خارجی آمریکا را حل کند.بر اساس همین دیدگاه بود که بندهای غروب در سالهای ۲۰۲۰ ،۲۰۲۳ ،۲۰۲۵ و ... تعریف شدند. این مقاطع تاریخی از دلالتهای معنایی برخوردارند. به عبارت روشنتر، تصور ساختار این بود که حداقل پنج سال پس از اجرای توافق هستهای روابط میان تهران و واشنگتن آرام و قرار خواهد گرفت؛ اما این تفکر ساختاری در برابر سد ساختاری در درون ایران قرار گرفت و تهران پس از اجرای برجام نوار دومینوی توافقات را قیچی کرد تا سیاست خودبسندگی در سطوح استراتژیک و منطقهای آسیب نبیند.
چنین تعارضات ساختاری اصولا فلسفه استراتژی توافقات دنبالهدار با تهران را از میان برد و ترامپ یا کلینتون در سطح کارگزار مجبور بودند به آن پایان دهند تا عقلانیت در سطوح ساختاری راههای بدیل برای آن بیابند.علت نافرجامی برجام هرچه باشد، یک چیز در تهران ۱۳۹۷ روشن بود: پروژه عادیسازی ظریف و همراهانش بههم خورد
بیشتر بخوانید:
توئیت برجامی ظریف پس از مدتها «سکوت» تاکید روزنامه «جوان» بر ضرورت «برخورد قهری _ امنیتی با طرفداران برجام»اعلام آمادگی برجامی ایران برای پذیرش «متن مورد توافق سالگذشته»
روحانی: همهچیز برای احیای برجام «آماده» بود، متاسفانه نشد / این مملکت به «همه ایرانیها» تعلق دارد؛ مگر میشود «یک جمع» بگوید به بقیه نیاز ندارم!
پیشنهاد روحانی به رئیسی برای تحویل دولت با برجام احیا شده/ چه کسانی نگذاشتند؟
۲۱۲۲۰
منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: محمدجواد ظریف برجام توافق هسته ای ایران تعهدات ایران در برجام هسته ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۱۰۲۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ظریف: یکی از دلایل موافقت آمریکا با برجام، کاستن از حضور خود در منطقه بود / اعراب منطقه و اسرائیل به همین دلیل با برجام مخالف بودند؛ نمیخواستند شاهد کاهش حضور آمریکا در منطقه باشند / خیال میکنیم اگر در روندی شرکت نکنیم شکل نمیگیرد / در کاسپین این اشتبا
به گزارش صدای ایران از انتخاب،محمدجواد ظریف میگوید در جهان امروز دیگر قطب نخواهیم داشت، اما یکی از دلایل موافقت آمریکا با برجام، کاستن از حضور خود در منطقه بود. اعراب منطقه و اسراییل به همین دلیل با برجام مخالف بودند که نمیخواستند شاهد کاهش حضور آمریکا در منطقه باشند.
محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران در سلسله نشستهای چهلمین سال تاسیس انتشارات اطلاعات و در نشست اول آن با عنوان «ژئوپلیتیک خلیجفارس» به سخنرانی پرداخت که مهمترین اظهارات او به نقل از جماران به شرح زیر است:
دنیا گرفتار چالش شناختی است.
خطاهایی که بعضا صورت میگیرد به دلیل شناخت و ادراک نادرست است.
دوستان ما در جنوب خلیج فارس ادراک خود را اصلاح میکنند و ما در اصلاح این ادراک تا حدودی عقب هستیم.
هنوز این تفکر غلط خرید امنیت در این کشورهای عربی وجود دارد البته انها به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوانند با وابستگی به یک قطب برای خود امنیت تامین کنند.
کویت قبل از اینکه به کشتیهای خود پرچم امریکا بزنند پرچم شوروی را نصب کرده بودند
این کشورها این مشکل ادراکی را کماکان دارند که باید امنیت را خرید و نخستین آنها صدام بود. آنها تلاش کردند امنیت را با کمک صدام بخرند.
یکی از رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس شخصا به آقای روحانی گفتند که ما ۷۵ میلیارد دلار به صدام پرداخت کردیم.
زمانی که ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت و طارق عزیز گفت تا مذاکره صورت نگیرد، آتش بس صورت نمیگیرد، دبیرکل وقت سازمان ملل به وزیرخارجه وقت دولت ریگان زنگ زد و او به دبیرکل جواب داد که ما در مهرماه که به نیویورک بیاییم با شما در این باره گفتگو خواهیم کرد. میدانید که تاریخ را نمیتوان فراموش کرد.
وقتی این شرایط پیش امد دبیرکل به پادشاه وقت سعودی زنگ زد و ملک فهد در تماس با صدام، او را به پذیرش آتش بس متقاعد کرد. پادشاه وقت به صدام میگوید: «غرور ایرانی را زیر پا نگذار.» عربستان در ان زمان این فهم را داشت که نمیتواند کاملا به صدام اعتماد و تکیه کند، اما در عمل متفاوت هم عمل میکرد.
وقتی سیاست خرید امنیت از عراق شکست خورد، این کشورهای عربی حوزه خلیج فارس برای خرید امنیت به سراغ شوروی و امریکا رفتند.
همین کشورها امروز برای خرید امنیت به سراغ اسراییل رفتند و متوجه نیستند که اسراییل در تاریخ خود از هیچکس حمایت نکرده و حتی به امریکاییها در مذاکرات آزادی گروگانها لگد زده اند. اسراییل در تاریخ تقلبی خود به هیچکس رحم نکرد. این اشتباه شناختی کنار نرفته است.
زمانی که آرامکو را تیر غیب زد، سعودیها انتظار حمایت از آمریکا داشتند و حالا هم به دنبال خرید امنیت از اسراییل هستند
اشتباه ادراکی دوم ما و اعراب این است که فکر میکنیم امریکا به دنبال گسترش حضور خود در منطقه است، اما امریکا به انتقال حضور و نفوذ به خارج از این منطقه است.
امریکا دیگر قدر قدرت نیست. ما قدرت بزرگ داریم، اما هژمون نداریم. در جهان امروز دیگر قطب نخواهیم داشت، اما یکی از دلایل موافقت آمریکا با برجام، کاستن از حضور خود در منطقه بود. اعراب منطقه و اسراییل به همین دلیل با برجام مخالف بودند که نمیخواستند شاهد کاهش حضور آمریکا در منطقه باشند.
امریکا در حال برون سپاری تامین امنیت به اسراییل است و کشورهای عربی منطقه که به دنبال عادی سازی رابطه با اسراییل هستند باید بدانند که دیر یا زود قربانی تامین منافع اسراییل خواهند شد
اشتباه ادراکی سوم که به ما هم بازمی گردد این است که اگر با چیزی مخالفت کردیم و، چون خود را مرکز مشروعیت عالم میدانیم اگر به چیزی مشروعیت ندهیم جنبه اجرایی و عملیاتی پیدا نمیکند. در کاسپین این اشتباه را مرتکب شدیم و در مذاکرات شرکت نکردیم و بستر دریا را در غیاب ما تقسیم کردند.
عدم حضور به معنای عدم شکل گیری از ترتیبات امنیتی خلیج فارس نیست بلکه به معنای عدم تامین منافع شما است. مگر جلوی طالبان را توانستیم بگیریم؟ خیر؛ از روند مذاکره حذف شدیم. همین قاعده درباره مسیرهای مواصلاتی هم هست که از این مسیرها دور ماندیم و بعضا حذف هم شدیم.
در دنیای کنونی هم امریکا نمیتواند با وتو در شورای امنیت، مانع از قدرت مقاومت مردم غزه شود. جنگ اسراییل با مردم غزه هفت ماه است که ادامه پیدا کرده، اما جنگ اسراییل با کشورهای عربی شش روزه تغییر کرده است. آمریکا نمیتواند تصمیم گیریها را وتو کند و این را دنیا و مردم و افکار عمومی این را ثابت کرده اند.
دو مبنای بازدارندگی، نصر خدا و قدرت مردم هستند.
مهمترین کاری که میتوانستیم پس از جنگ غزه بکنیم این بود که پیشنهاد توافق منع تجاوز به کشورهای منطقه داده و کنش ایران هراسی را نابود کنیم
تصویر ترسناک ساختن از ایران، هدف اسراییل است و ما هم نباید در این تله بیفتیم.
این اشتباه ادراکی ما که خیال میکنیم اگر در روندی شرکت نکنیم شکل نمیگیرد اشتباه است. تصور نکنیم اگر fatf را نپذیرفتیم تنبیه نمیشویم و با تبعات ان روبه رو نمیشویم
دنیای امروز هرروز در حال تغییر است و ما هم هرروز باید فکر خود را نو کرده و تفکر جهان دو قطبی را کنار بگذاریم و واقعیتها را ببینیم
بسیاری از انگارههای ما درباره نظم جهانی و حتی مردم خودمان غلط است
همسایهها برای ما فرصت هستند.
مردم برای ما فرصت هستند نه تهدید. به فرصت، امکان بالندگی بدهیم